آیناز پرنسس مامانآیناز پرنسس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

پرنسس مامان

هم بازیهای کودکی

  دختر کوچولوی نازنازی مامان ...مامان دورت بگرده ... این روزها روزهای پادشاهی توست ...حسابی در طی روز بازی میکنی ..جیغ های بی دلیل میکشی... هر چیزی رو بخوای اگه ندیم بهت گریه میکنی ... ناز میکنی ...خرابکاری میکنی وووو..... این پستو برای معرفی هم بازیهای کودکیت نوشتم نانازم    داداش دانیال  6 ماه ازت کوچکتره (مادر شما خواهر و برادر شیری هستین) والبته ازت دوره . هم بازیهای خوبی هستین اگه با هم بسازین  با اینکه ازت کوچکتره زورش بیشتره و تو ازش فرار میکنی       اتوسا(دختر خاله) 11 ماه ازت کوچکتره . هر روز پیش هم هستین خیلی به آتوسا ابراز علاقه میکنی مرتب لا به لای بازی...
19 مهر 1392

توتو

دختر گلم تو دنیای کودکانه و شیرین خودت جک و جونور و حیوون میگی توتو . توی این فصل که بازار فروش جوجه رنگی داغ هستش و توی ددری که هر روز بازار هستی تا این حیونی هارو میدیدی یکسره از اول بازار رفتنمون تا اخرش یکسره تو مخی میشدی و با گریه میگی توتو توتو توتو باباجون(پدر من) وقتی دید تو اصلاً کوتاه نمیای یه جوجه رنگی برات خرید که بخاطر رفتارت نصف روز گذاشتم تو خونه بمونه چون یکسره روبروش مینشستی و مدام با ذوق فریاد میزدی تو تووووووووووووووووو توتوووووووووووووووو و یا اون حیونی رو با طرز وحشتناکی بلندش میکردی و... دیگه صلاح ندیدم بیشتر بمونه وگرنه میکشتیش وبیشتر بخاطر خودت چون بهم گفتن برات ضرر داره و امکان داره آسم ...
13 مهر 1392

شادم به واسطه وجود تو

  باور کن که دوستت دارم دخترم تنها بهانه برای زنده بودنم ، نفس کشیدنم دوستت دارم .... آینازم امید و آرزوی من ، دنیای من دوستت دارم.... ای به زیبایی یک گل سرخ ، به پاکی یک چشمه زلال ، به لطافت باران بهار دوستت دارم.... همیشه دخملم ، همدم این دل پاره پاره ام دوستت دارم.... آینازم  آرامش وجودم ، همه بود و نبودم ، هستی و تار و پودم دوستت دارم.... آینازم  طلوع زندگی ام ، ناجی لب تشنگی ام دوستت دارم.... آینازم عشق زندگی ام ، همیشگی ام ، ماندنی ام دوستت دارم.... دوستت دارم شادم از شیطنتهایت ...از بازیهای دو نفره...از چشمان زیبایت موقع شیر خوردن...از صدای نفسهات کنار گوشم وقتی توی آغوشم خوابی...از نگاه متعجب و پر از ترس هنگا...
5 مهر 1392
1